روزگار غریبی است نازنین!


چشمهای بارانی

آری... بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود

 

روزگار غریبی ست نازنین
روزگار غریبی ست نازنین
 

دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم

دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد 

دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دار 

دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد
 

روزگار غریبی ست نازنین
روزگار غریبی ست نازنین
 

و عشق را كنار تیرك راه بند تازیانه میزنند 

عشق را در پستوی خانه نهان باید كرد 

شوق را در پستوی خانه نهان باید كرد

 

 
روزگار غریبی ست نازنین
روزگار غریبی ست نازنین
   

و در این بن بست كج و پیچ سرما

آتش را به سوخت وار سرود و شعر فروزان میدارند

به اندیشیدن خطر مكن روزگار غریبی ست

آن كه بر در میكوبد شباهنگام به كشتن چراغ آمده است
 
نور را در پستوی خانه نهان باید كرد
 
 
روزگار غریبی ست نازنین
روزگار غریبی ست نازنین
 

نور را در پستوی خانه نهان باید كرد

عشق را در پستوی خانه نهان باید كرد 

آنك قصابانند بر گذرگاه ها مستقر 

با كنده و ساتوری خون آلود

و تبسم را بر لبها جراحی میكنند و ترانه را بر دهان 

كباب قناری بر آتش سوسن و یاس

شوق را در پستوی خانه نهان باید كرد
 
  
روزگار غریبی ست نازنین
روزگار غریبی ست نازنین

ابلیس پیروز مست 

سور عزای ما را بر سفره نشسته است
 
خدای را در پستوی خانه نهان باید كرد

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:,ساعت 16:41 توسط نازنین| |


قالب رايگان وبلاگ پيجك دات نت